در پیام سال نو میلادی امام علی رحمان
سال 2015 سال بزرگداشت میرسید علی همدانی در تاجیکستان اعلام شد.
رئیس جمهور تاجیکستان در پیام تلویزیونی سال نو میلادی خود با اشاره به برگزاری موفق اجلاس شانگهای و بزرگداشت عبدالرحمن جامی در سال 2014 ، سال 2015 را سال بزرگداشت میر سیدعلی همدانی اعلام داشت.
رئیس جمهور تاجیکستان همه مردم را به فرا رسیدن سال نو میلادی تبریک گفته و اظهار داشتند، در سال 2014، با وجود تاثیر منفی عاملهای بحرانی رشد استوار اقتصادیات تاجیکستان تامین گردیده، در بخش سرمایه گذاری، ساحههای صناعت و کشاورزی، علمو معارف، فرهنگ و تندرستی و دیگر ساحههای حیات جامعه اصلاحات و نوسازیها ادامه پیدا کردند و همکاریهای متقابلاً سودمند تاجیکستان با کشورهای گوناگون از جمله ایران توسعه بیشتر یافتند.
در سطح بلند برگزار شدن جلسه نوبتی سازمان همکاریهای شانگهای نشان دهنده بهترین سطح روابط ما با سازمانهای بانفوذ منطقه و جهان گردید و تاجیکستان امکان پیدا کرد، که جانبداری خودرا به خاطر تامین امنیت و رشد همه جانبه در منطقه و جهان، اینچنین گسترش همکاریهای سودمند میان اعضای سازمان بار دیگر تاکید نماید.
امام علی رحمان ، بزرگداشت 600 سالگی مولانا عبدالرحمان جامی را یکی از چاره بینهای مهم سیاسی و فرهنگی تاجیکستان دانست که در سال 2014 با موفقیت برگزار و باعث تحکیم فرهنگ ملی گشته است. ایشان در فراز ی دیگر از پیامشان با اشاره به انتخابات در پیش مجلس تاجیکستان به برنامه بزرگداشت 700 سالگی میر سید علی همدانی و 3000 - سالگی حصار شادمان اشاره کرده و اعلام داشتند که این برنامه ها، بی شبهه، به توسعهو گسترش پیدا کردن حس وطنداری و خودشناسی، احترام و ارج گذاشتن به تاریخ و فرهنگ ملی، تحکیم ثباتو آرامی، وحدت ملی و عملی گردیدن هدفهای نیک آبادکاری و سازندگی خلقمان مساعدت خواهند نمود.
رئیس جمهور تاجیکستان در فراز پایانی پیامشان اظهار داشتند که: مردم فرهنگی و آبادگر تاجیکستان همشیه به آینده نظر نیک دارند و باور دارم، که همه ما در همبستگی منبعده نیز برای فتح قلههای باز هم بلندتر، تامین زندگی پرسعادت خلقمان و دستاوردهای نو قدمهای استوار می گذاریم.
میرسیدعلی همدانی عارف، عالم، شاعر ایرانی قرن هشتم و از مبلغان عمده اسلام در کشمیر هند می باشد که در شهر "کولاب" تاجیکستان ( چهارمین شهر بزرگ این کشور ) آرمیده است. او عارفی شوریده بود که از هند تا ماورالنهر را به شور درآورد. در هند بالید و در سرزمینهای گوناگون زیست تا در نهایت در کولاب آرام گرفت،
وی در روز دو شنبه 12 رجب 714 هجری قمری در همدان (ایران) متولد شد. پدرش امیر سید شهاب الدین بن میر سید محمد حسین و مادرش فاطمه نام داشت. نسب ایشان از ناحیه پدر با هفده واسطه به حضرت علی (ع) و از ناحیه مادر با هفده واسطه به رسول اکرم (ص) میرسد.
فضلا و دانشمندان او را "سلطان العارفین" ومردم کشمیر آن مرحوم را "بانی اسلام و علی ثانی" نامیده اند. ارادتمندان و مریدانش او را "شاه همدان" لقب داده اند، از او با نام امیر کبیر نیز یاد می شود و در تاجیکستان بیشتر به عنوان "حضرت امیرجان " معروف است.
بقعه متبرکه میر سید علی همدانی یکی از مکان های مذهبی کشور تاجیکستان است که در میان مسلمانان این کشور از جایگاه ممتازی برخوردار است . اگر چه اغلب مسلمانان این کشور سنی مذهب هستند و ساخت آرامگاه بر روی مزار ذریه رسول الله و زیارت امامزادگان شریف در مذهب آنها جایگاهی ندارد ولیکن وجود این مضجع شریف در این کشور و برکات و حسنات آن شخصیت مذهبی در زمان حیات و در حال حاضر برای مردمان تاجیک موجب گردیده است که امروزه زائرین زیادی از اقصی نقاط تاجیکستان ، ایران هند،پاکستان و افغانستان برای زیارت این مکان متبرک به شهر کولاب سفر نمایند و این موضوع به عاملی مشترک در پیوند اهل سنت و شیعیان این کشور و ایران مبدل شده است.
جایگاه وی در تاجیکستان به قدری است که تصویر و شعری از این شخصیت فرهنگی و معنوی بر روی اسکناس های 10 سامانی این کشور نقش بسته است.
هر که ما را یاد کرد ایزد مر او را یار باد |
هر که ما را خوار کرد از عمر برخوردار باد |
هر که اند راه ما خاری فکند از دشمنی |
هر گلی از باغ وصلش بشکفد بیخار باد |
بسم الله الرحمن الرحیم
دفاع از نوروز به عنوان پدیده ای فلسفی فرهنگی در آستانه سال نو میلادی در تاجیکستان
پس از بیش از دو سال بسته بودن شوراهای دفاع در مراکز آموزش عالی و دانشگاههای تاجیکستان و با رفع مشکل در روزهای پایانی سال 2014 روزانه چند دانشجوی ایرانی از رساله دکترای خود دفاع کردند.
از جمله این دانشجویان ایرانی که در آخرین روز سال 2014 موفق به دفاع شد دوست و برادر بزرگوارم جناب آقای حسن بیگناه بود که از رساله خود با عنوان « نوروز به عنوان پدیده ای فلسفی فرهنگی و مردم شناسی در کشورهای فارسی زبان» شد دفاع کرد. حاج حسن آقای بیگناه از سال 2009 برای ادامه تحصیل به تاجیکستان آمده و برای انجام کار علمی و بررسی های میدانی سه سال را در تاجیکستان زندگی کرده و علاوه براین جهت کار بر روی رساله به افغانستان، هندوستان، پاکستان و ازبکستان هم سفر علمی داشته و حاصل تحقیقات و مطالعات خود را تاکنون در قالب دو کتاب و 28 مقاله در نشریات و ژورنال های معتبر منتشر ساخته است.
آقای حسن بیگناه که در ماه سپتامبر سال 2012 (مهرماه 1391)مراحل پیش دفاع و امتحان جامع خود را گذرانده اما به دلیل بسته شدن شوراهای دفاع تاجیکستان ،امکان دفاع از رساله اش را تا امروز پیدا نکرده بود در جلسه دفاع خود از تلاش دلسوزانه اساتید آکادمی به ویژه پرفسور شمال اف برای رفع مشکل و همچنین سرپرست پیشین سفارت ج.ا.ا در تاجیکستان جناب آقای صدری و سفیر محترم فعلی ج.ا.ا جناب آقای فغانی و همکاران محترمشان تشکر کرده و اظهار امیدواری کرد که همه دوستان ایرانی شاغل به تحصیل در دانشگاههای تاجیکستان هرچه زودتر مراحل تحصیلی خود را به پایان رسانده و با بازگشت به کشور ، خدمات خود را در کشور عزیزمان ایران اسلامی ادامه دهند.
عبدالواحد شمال اف رئیس پژوهشگاه فلسفه، سیاست شناسی و حقوق آکادمی علوم جمهوری تاجیکستان نیز در این جلسه دفاعیه که به عنوان رئیس شورا سخن می گفت اظهار داشت که این آکادمی از سال 2003 پذیرای دانشجویان ایرانی بوده و با توجه به سطح بالای علمی آکادمی سال به سال تعداد دانشجویان خارجی به ویژه ایرانی افزوده شده است و ما همواره تلاش داشته ایم که به بهترین نحو ممکن در خدمت دانشجویان خارجی به خصوص دانشجویان ایرانی که از نظر سواد و معرفت در سطح بالایی بوده و گذشته از آن هم فرهنگ و هم دین ماهستند باشیم .
ایشان با ابراز تاسف از اینکه بنا به مشکلاتی در سال 2013 و نیمه اول سال 2014 امکان برگزاری شوراهای دفاع فراهم نبوده و بسیاری از دانشجویان علیرغم اینکه همه مراحل تحصیلی را طی کرده نتوانستند دفاع کرده و فارغ التحصیل شوند اظهار امیدواری کردند که با تلاش اساتید و رفع مشکلات انشاالله عقب افتادگی ها جبران شده و دیگر دانشجویی در نوبت دفاع نداشته باشیم.
شایان ذکر است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال تاجیکستان ، با توجه به تعداد زیاد و سطح علمی مراکز علمی و دانشگاههای تاجیکستان که همچنان تحت نظر مستقیم و لیسانس وزارت معارف روسیه فعالیت می کنند گروه زیادی از ایران برای ادامه تحصیل به ویژه در دوره دکترا به تاجیکستان رفته که اوج این روند در سالهای 2008 تا 2011 بوده است. در این سالها به طور متوسط در هرسال حدود چهارصدنفر در دانشگاههای تاجیکستان مشغول به تحصیل می گردند اما در نیمه دوم سال 2012 بسیاری از شوراهای دفاع بسته و مشکلات زیادی برای گروهی از دانشجویان که همه مراحل تحصیلی خود را طی کرده بودند به وجود می آید. خوشبختانه با تلاش مسئولین سفارت و وزارت علوم و تحقیقات و فناوری جمهوری اسلامی ایران و همکاری مسئولین در تاجیکستان مدتی است که شوراهای دفاع باز شده و دانشجویان ایرانی از رساله های خود دفاع می نمایند.
مواد اولیه :
پاستا2 و نیم فنجان (خام، پنه یا روتینی) |
پیاز قرمز2/3 فنجان (حلقه شد) |
گوجه فرنگی گیلاسی15 عدد (نصف شده) |
خیار1 فنجان (چهار گوش خرد شده) |
زیتون3/4 فنجان (حلقه شده) |
فلفل سبز3/4 فنجان (چهار گوش خرد شده) |
پنیر فتا1 فنجان (خرد شده) |
سرکه قرمز1/3 فنجان |
آب لیمو2 قاشق چایخوری (تازه) |
سیر1 و نیم قاشق چایخوری (ریز شده) |
شکر1 قاشق چایخوری |
پونه کوهی2 قاشق چایخوری (خرد شده، خشک) |
روغن زیتوننصف فنجان (فوق بکر) |
مواد اولیه :
گل کلم1عدد |
هویجنیم کیلو |
ساقه کرفس1دسته |
سیب ترشینیم کیلو |
سرکهبه میزان لازم |
فلفل سبز تند4عدد |
نمکبه میزان لازم |
ترخانبه میزان لازم |
گلپر1قاشق مرباخوری |
پودر سیر1قاشق مرباخوری |
پودر موسیر2قاشق مرباخوری |
ادویه ترشیبه میزان لازم |
اد اولیه :
کلمیک کیلو و نیم |
گوشتیک کیلو |
برنجیک کیلو و نیم |
زعفرانیک قاشق چایخوری |
پیازدو عدد (متوسط) |
ادویهبه میزان لازم (پلویی) |
نمکبه میزان لازم |
فلفل سیاهبه میزان لازم |
"بسم الله الرحمن الرحیم"
پیش از اینکه از بیعت با آن اصلاح گر بزرگ جهانی سخن بگوییم، برخی روایتی را که در این مورد آمده است، می آوریم:
1- امام صادق (علیه السلام) در این مورد می فرماید:
«ان أول من یبایع القائم، جبرئیل.»[1]
یعنی: نخستین کسی که با قائم بیعت خواهد کرد، فرشته ی امین وحی است.
2- امام جواد (علیه السلام) فرمود:
«کأنی بالقائم -یوم عاشورا، یوم البست- قائما بین الرکن و المقام، بین یدیه جبرئیل ینادی: البیعة لله.»[2]
یعنی: گویی می نگرم که قائم (علیه السلام) روز شنبه و روز عاشورا، میان رکن و مقام ابراهیم در مسجدالحرام ایستاده است و در آغاز قیام جهانیش فرشته ی امین وحی در برابر او قرار گرفته و ندا می دهد که: «هرکس می خواهد برای خدا بیعت کند بشتابد و با حجت خدا بیعت نماید.»
3- ششمین امام نور (علیه السلام) فرمود:
«اذا أذن الله تعالی للقائم فی الخروج صعد المنبر فدعا الناس الی نفسه و ناشدهم الله و دعاهم الی حقه و أن یسیر فیهم بسنة رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم ویعمل فیهم بعلمه. فیبعث الله جل جلاله، جبرئیل، حتی یأتیه فینزل علی الحطیم یقول: «الی أی شی ء تدعوا؟!»
فیخبره القائم (علیه السلام)
فیقول جبرئیل: «أنا اول من یبایعک. ابسط یدک!»
فیمسح علی یده و قد وافاه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا فیبایعونه و یقیم بمکة حتی یتم أصحابه عشرة الآف نفس، ثم یسیر منها الی المدینة.»[3]
یعنی: هنگامی که خداوند به قائم (علیه السلام) فرمان ظهور می دهد، آن حضرت در مکه ظاهر می گردد و بر فراز منبر می رود و مردم را به سوی خود و اهداف بلند و انسانی و آسمانی خویش فرامی خواند، آنان را سوگند می دهد و به حقوق خویش فرامی خواند و از آنان می خواهد که حقوق او را رعایت کنند تا آن گرامی هم بر اساس سنت و روش عادلانه و آسمانی پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) امور و شئون جامعه را تدبیر نماید و بر اساس دانش و آگاهی خویش، کارها را به سامان آورد.
پس خداوند، جبرئیل را فرو می فرستد تا به حضور آن حضرت شرفیاب گردد و فرشته ی وحی میان رکن، نزدیک حجرالاسود یا «حطیم» [4] و باب کعبه قرار می گیرد و از امام (علیه السلام) می پرسد که: «مردم را به چه برنامه ای دعوت می کنید؟»
آن گرامی برنامه ی خویش را توضیح می دهد، جبرئیل می گوید:«من اولین کسی هستم که با شما بیعت می کنم، پس، دست مبارک را بگشا تا با تو بیعت نمایم.»
آن گاه جبرئیل دست گرامی او را می فشارد و از پی آن یاران خاص آن حضرت که 313 نفر هستند، گرد آمده و با پیشوای بزرگ نجات، بیعت می نمایند.
آن حضرت در مکه توقف می کند و 10 هزار نفر با او بیعت می کنند سپس به سوی مدینه حرکت می کنند.
*****************
منابع:
[1] بحارالانوار، ج 52، ص 285 و معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج 5، ص 207.
[2] غیبت شیخ طوسی، ص 274 و معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج 3، ص 293.
[3] ارشاد مفید، ص 364 و معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج 3، ص 492
[4] حطیم، نقطه ی میان رکن و باب کعبه را که حجرالاسود در آن رکن قرار دارد، می گوید.
"اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم"
با عرض تأسف برای نویسندهی مطلب فوق و هممسلکان وی، باید گفت نه قرنها و نه هزارههای پیش، سرزمین آذربایجان مسکن و زیستگاه اقوام زردپوست ترک نبوده است. باستانشناسان تاکنون اسکلت، کاسه و بشقاب، پاره چادر یا تکه آجری در این منطقه نیافتدهاند که بتوان آن را به اقوام ترک برخاسته از مغولستان نسبت داد و مورخان و جغرافینویسان و جهانگردان ایرانی و ناایرانی نیز هرگز چیزی دربارهی حضور چنین مردمانی در این بخش از ایران نقل و روایت نکردهاند! تنها از دوران قاجار به این سو است که نویسندگان و سرایندگانی در آذربایجان یافته میشوند که مطالبی را برای نخستین بار به زبانی ترکیِ ایرانی مینویسند. روشن است که ترکیگویی و ترکینویسی ایرانیان آذربایجانی هرگز و به هیچوجه نمیتواند برای آنان هویت و ملیت و تباری جدا و مغایر با دیگر ایرانیان بیافریند.
سرزمینهای شمالی ارس، به گواهی اسناد جغرافیایی کثیر و فصیح موجود، پیشتر، آلبانیا و اران خوانده میشد و تنها در سال 1916 میلادی بود که بنا به توطئهی عثمانی و روسیه و به قصد تجزیهی خاک ایران، این سرزمین «آذربایجان» نام گرفت. متأسفانه به دلیل عدم توجه مسئولان فرهنگی ذیربط به این موضوع و ابعاد و ریشههای این توطئهی بزرگ انجام یافته برضد ایران و ایرانیان، در کتابهایی که قلمبهدستان تجزیهطلب و قومیتساز در داخل کشور منتشر میکنند، فریبکارانه و دروغپردازانه چنین تبلیغ و القا میشود که گویا خاک آذربایجان از آغاز تاریخ، سرزمینهای شمالی و جنوبی رود ارس را توأمان شامل میشده و سپس با زور و دسیسهی دو دولت ایران و روسیهی تزاری در قرن نوزدهم به دو بخش تقسیم شده و اینک اهالی آذربایجان ایران باید هرچه زودتر خود را از چنگ دولت و ملت ایران رها کنند و به همنژادان و همتباران - خیالی - خود در کشور آذربایجان بپیوندند و - به اصطلاح - به زیر بیرق «جمهوری جعلی آذربایجان» بروند و به سرکردگی موروثی خاندان «علیاف» تن دهند! درج و تبلیغ وسیع نامهایی جعلی چون «آذربایجان ش م ا ل ی» و «آذربایجان ج ن و ب ی» در مقالات و کتابهای همین قلمبهدستان، نیرنگی و ترفندی است در همین راستا و به قصد القای توهم پیوسته بودن دو آذربایجان و ضرورت اتحاد دوبارهی آنان - که متأسفانه مورد پیگرد و برخورد قانونی مسئولان ذیربط قرار نمیگیرد.
چنانکه گفته شده، وجود تیرههای مغولستانی در شمالغرب ایران، ادعایی است موهوم، بیپایه، دروغین و فریبکارانه و تاکنون هیچیک از قلمبهدستان مسلک ضدایرانی و ضداسلامی پانترکیسم نتوانستهاند کمترین خدشهای به این حقیقت استوار وارد سازند و از این رو، راهکاری جز حقهبازی و جعل و تحریف پیش پای خود نیافتهاند. این چنین است که نویسندهی مطلب فوق چیزی را به استاد روانشاد، ایگور دیاکونُف، نسبت داده است که حتی روح آن مرحوم از آن بیخبر است! دیاکونف در کتاب خود هرگز به حضور اتحادیههای فرضی ترکزبان اشاره نکرده است و باوجود اجبار و فشار مقامات جمهوری جعلی آذربایجان برای تحریف تاریخ در کتاب خود، هرگز تن به خواستهی کثیف و پلید آنان نداد. وی در کتابش (تاریخ ماد؛ ترجمه کریم کشاورز؛ تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1380، ص 63) تصریح کرده است: «زبانی که مردم عهد باستان، مادی مینامیدند به زبانهای ایرانی تعلق داشته است».
از آنجا که اسناد و آثار تاریخی و جغرافیایی و باستانشناسی موجود به حضور تیرههای مغولستانی در شمال غرب ایران گواهی نمیدهند و مدرکی نیز دربارهی «آذربایجان» نامداشتن اراضی شمالی رود ارس وجود ندارد، قلمبهدستانی چون نویسندهی مطلب فوق چارهای جز استناد به پروفسور - دکترهای قلابی و بیهویت باکو، که گویی کلامشان حکم سند تاریخی دارد، ندارند و با پیش کشیدن نام افرادی ناشناخته - که حتی معلوم نیست جعلیاند یا حقیقی - و دکتر و پرفسور خواندن آنان، قصد ارعاب خوانندگان خود را دارند؛ اما بیخبرند که مسلک پانترکیسم - که کارخانهی جعل و فریب و دروغ و شرارت است - روسیاهتر و رسواتر از آن است که بتواند مردم آگاه و وطنخواه ایران را فریب دهد و خاک ایران را پارهپاره کند.
سند موهومی که نویسندهی مطلب فوق از آن نام میبرد بدون آنکه کسی آن را دیده و شناسایی کرده باشد، از محصولات همان کارخانهی پیشگفته است! میدانیم که نخستین ترکزبانانی که در ایران تشکیل سلسلهی پادشاهی دادند، غزنویان بودند؛ آن هم نه در هزارهی اول پیش از میلاد بلکه در سدهی دهم میلادی / چهارم قمری! دیگر آنکه، «ارشن» - که نامی ایرانی است - برابر «ائلشن» ترکی نیست و قرار دادن حرف «یا» میان این دو نام، ترفندی است فریبکارانه برای ترکی جلوه دادن نامهای ایرانی؛ کاری که برای این جماعت به سادگی آب خوردن است! خلاصه آنکه ادعای فوق، قصهای است تخیلی که تنها به کار سرگرم کردن و خواباندن کودکان میآید و بس!
اتفاقاً متخصصان راستین و آکادمیک زبانهای باستانی و نه پرفسورهای قلابی باکویی، بههیچ وجه قائل به وجود ارتباط میان عیلامیان جنوب غرب ایران و تیرههای ترکزبان ساکن مغولستان نیستند و در دانشگاههای معتبر جهان، زبان عیلامی به عنوان زبانی منفرد و بدون خویشاوند معرفی و تدریس میشود. ارتباط زبانی عیلامیان با کاسیها و گوتیها و مادها و... نیز تخیلی و اثباتنشده است. بیچاره «ژول اُپر» فرانسوی (که حدود 140 سال پیش به اشتباه و به جهت مادی تصور کردن زبان نسخهی عیلامی کتیبهی بیستون، نظریهی ارتباط زبان عیلامیان و مادها را مطرح کرد، که اندکی بعد رد شد) اگر میدانست که بعد از رد نظریهی او و روشن شدن حقیقت موضوع و سپری شدن بیش از یک قرن از آن ماجرا، هنوز عدهای نادان از فرط درماندگی و واماندگی به نظریهی مردود شدهی او آویزان و متمسک خواهند شد، همان زمان نوشتههای خود را آتش میزد یا شاید خودکشی میکرد تا شاید از این ننگ بیپایان خود را نجات دهد!