هنرهای عهد هخامنشی
پارسیان در عرض چند سال از صورت یک قوم کوچک به شکل دارندگان و نگهبانان یک شاهنشاهی بزرگ در آمدند و به توانایی و توانگری بی مانند رسیدند. این شاهنشاهی مرکب از اقوام گوناگونی بودند که خود تمدن و فرهنگ کهنسال داشتند. از سوی دیگر ، شمارة پارسیان اندک و مدت آموزش هنری آنها کوتاه بود . پس طبیعی بود که پارسیان نتوانند « هنر قومی » داشته باشند . ( گریشمن ، 1349)
هنر ایران باستان نخست در زمان مادها و در سه سده پیش از 550 در شمال غربی ایران شکوفا شد. در این هنگام دستاوردهای هنر مادی از هنر اقوام همسایه تاثیر پذیرفت ، یعنی از هنر اورارتویی ها ، ساکنان پیشین ارمنستان، هنر آشوری ها در منطقةشمال عراق امروز و هنر سکاهای کیمری که از آسیای میانه به فلات ایران رخنه کرده بودند. هنگامی که قدرت در سال 550 ، به پارس ها منتقل شد میراث هنری مادها با آثار هنری پارس ها عجین شد. با تشکیل شاهنشاهی هخامنشی پارس ها با هنر لودیایی ، ایونیائی، بابلی ، فنیقی و مصری روبه رو شدند .
به این ترتیب در زمان داریوش هنری جهانی به وجود آمد که نام پارس ها را بر خود داشت و تا آن زمان نظیرش دیده نشده بود. کارل شفُلد به حق می نویسد« تمدن بزرگی مانند تمدن هخامنشی را نمی توان از روی تاثیراتی که پذیرفته درک کرد. واقع آن است که اهمیت این چنین تمدنی دقیقاً در توانی است که او را به حل و جمع همة این اجزای مختلف در کلیتی واحد قادر ساخته است.«هینتس ، 1386)
این نوشتار از هنرهای عهد هخامنشی به پارچه و قالی بافی ، مهر کنی ، فلز کاری ، و اسباب خوان و زرو زیور آرایشی (جواهر سازی ) خواهد پرداخت .
پارچه و لباس:
... پیدایش دوکهای نخ ریسی سنگی و سفالی در بسیاری از تپه های ماقبل از تاریخ نقاط مختلف ایران نمایشگر آگاهی مردم به فن ریسندگی و بافندگی است . آریائیها که در ایران ساکن شدند خود از هنر پارچه بافی و قالی بافی اطلاع داشتند و کثرت دام ها یشان بالطبع مواد اولیه کافی و خوب را برای این منظور فراهم ساخته بود.
در دورة هخامنشی در رشته قالی بافی و پارچه بافی ایرانیان پیشرفت کردند و به نقل از گزنفون « پارسیها در لباس و تجمل و شکوه از مادیها پیروی کرده و قالبهای آنها را به کار می بردند. ( سامی ، مجله بررسیهای تاریخی 2)
به طور کلی ، ایرانیان در دورة هخامنشی دو گونه پوشاک به تن می کردند که البته هر گونه ای خود گونه های فرعی دیگر هم داشت :
یکی اصطلاحاً « جامه مادی» می گویند ، چون شکل آن درست طبق همان توصیفی است که هرودتوس در این باره داده است. دومی را « جامه پارسی» می گویند ، چون توصیف مورخان باستانی از پوشاک پارسیان با آن برابر ی می کند .
جامة مادی عبارت بود از :
1- کلاه ، که یا گرد و نمدی بود یا پارچه ای و با شلق دار و سرگردن و گوشها را می پوشاند و در جلو سه قبه داشت و بدان « تیار » می گفتند.
2- نیم تنه تنگ وچسبان که بیشتر از چرم بود .
3- شلوار تنگ و چسبان که بیشتر از چرم بود.
4- بالا پوش بلندی که مانند ردا بر دوش می افکندند و جلو با چفتی فلزی یا نخی بسته می شد. این بالا پوش آستینهایی داشت که سر آن دوخته شده بود و آویزان می ماند و دست را در آن نمی کردند. تنها به هنگام رژه در پیش شاهنشاه دستها را در آستین می پوشاندند، به طوری که استفاده از تیغ و اسلحه دیگر ممکن نمی شد. این بالا پوش به رنگ ارغوانی بود و به آن «کندیس» می گفتند .
5- چکمه یا نیم چکمة صاف و بلند که بیشتر از چرم بود.
6- با لباس مادی معمولاً تیغ کوتاهی بود که از کمر می آویختند و کج روی ران می انداختند انتهای نیام تیغ را با بندی به دور پا می بستند تا بیرون کشیدن آن از غلاف با یک دست آسان باشد .
« جامه پارسی » گشاد و چین دار و پر زرو زیور ولی دست و پا گیر بود و به طور خلاصه عبارت بود از :
1- کلاه ترک دار ، که بلندی و کوتاهی آن به پایگاه اجتماعی افراد و شرایط دیگر آن بستگی داشت بعضی اوقات تنها کلاه نمدی ، استوانه ای یا گرد به سر می گذاشتند . « جاویدانان » تنها یک موی بند به سر می بستند.
2- نیم تنه چین دار و رنگارنگ
3- چکمه بندار چرمین
جنس پارچه و طرز دوخت آن بسته به مقام و موقعیت افراد فرق می کرد. بسیاری از بزرگان پارسی غرق در زیور بودند و دکمه ها و نشانها و طوق و یاره و گوشواره و دستبندشان همه از زرو سیم و بر سنگهای گرانبهای درخشان آراسته بود (پیر یابک 107 به بعد).
لباس پارسیها و سربازان در حجاریها تخت جمشید و شواهد فراوانی که مورخان یونانی در اختیار ما گذاشته اند حکایت از توجه طبقات مرفه به لباس ، در دورة هخامنشیان دارد. آریان مورخ قرن دوم می نویسد : « بستر کورش از زرناب است ، به اضافه تابوتی زرین دارد. آرامگاه پوشیده از پارچه های گرانبها ساخت بابل و قالیهای ظریف ارغوانی است. شنل شاهنشاه و البسه دیگر رنگارنگ ساختار ماد بوده است.»
متاسفانه از لباس و پوشاک طبقات متوسط و محروم جامعه ایرانی در آن دوران اطلاعی نداریم . استرابون می گوید : لباس تودة مردم عبارت است از روپوش دولایی که تا وسط ساق پا می رسید و پاره ای پارچه که برگردسر می پیچیدند. مواد اولیه صنعت نساجی غیر از الیاف کتان و پنبه ، پشم گوسفند و شتر و موی بز بود.( راوندی ، 1356)
زن هایی که در کارگاه خیاطی شاهی در خزانه ها کار می کردند حقوق خود را بر اساس نوع لباسی که می دوختند دریافت می کردند ؛ لباس های ساده، لباس های ظریف و لباس های بسیار ظریف. در میان افرادی که بالاترین حقوق را دریافت می کردند به چند مرد خیاط هم بر می خوریم . تعداد مردها به مراتب کمتر از زن ها است . ( رجبی 1385)
این امکان وجود دارد که در کارگاه دربار شاه ابریشم نیز به عمل آورده می شده است. تولید ابریشم از دیر باز در چین معمول بود، اما از پیله ابریشم چنان حفاظت می شد که به خارج از کشور راه نمی یافت. در گور پازیریک در کنار اشیاء وارداتی از ایران ، قطعه پارچه ابریشمی چینی با سوزن دوزی بسیار ظریف و بافته های ابریشمی دیگری پیدا شده است . حتماً شاهان ایران نیز قادر به تملک این شیی پر بها بوده اند . پارچه ابریشم فقط می تواند از طریق ایرانی ها به آتن راه یافته باشد بنابراین می توان گمان برد که ایرانی ها ابریشم را می شناخته اند و از آن برای لباس های گران بهای خود استفاده می کرده اند. ( همان 1385)
پارچه های پشمی با تکنیک گوبلین و بسیار پر نقش و نگار بافته شده است. بر این پارچه ها نقش شیر ، دژهایی در مربع های کوچک است. برخی پارچه های پنبه ای چنان ظریف بافته شده است که به ابریشم می ماند. حتی نام یکی از ماه های ایرانی که برابر با سپتامبر و مقارن برداشت محصول پنبه است از پنبه گرفته اند. نام این ماه «کرپاسه » بود. از پنبه علاوه بر تولید پارچه برای پر کردن مخده و بالش هم استفاده می شد. ( همان 1385)
سلاطین هخامنشی چون به پوشیدن لباس های زیبا علاقه داشتند به همین سبب بافندگان را به فن بافندگی تشویق می کردند. دربار هخامنشیان در تخت جمشید دارای پرده های رنگارنگ بود که بر تالارها آویخته بودند. لباس سربازان جاویدان که در کاوش های شهر شوش نشان داده شد ، دارای طرح و نقشه های زیادی است که نشان دهندة هنر بافندگی و رنگ آمیزی آن زمان است.
( قدیانی 1384)
قالی بافی:
در روزگار هخامنشی همانند دوره های پس از آن هنر قالی بافی رونق داشته است ولی اطلاعات زیادی در این مورد که قالی بافی در روزگار هخامنشی چگونه بود، قالی باف مصرف کننده و طراح آن چه کسی بوده در دست نیست. در سال 1949م. دانشمندان شوروی سابق در کاووش های باستان شناسی در چند گور یخ زده ( کوهستان آلتایی) پادشاهان سکایی در محلی به نام پازیریک در سیبری از میان چیزهایی که یافتند قالی نیز بود که امروزه کهن ترین قالی جهان به شمار می رود و در موزه آرمیتاژ نگهداری می شود.
قالی پازیریک منقوش است و دانشمندان از روی نقش های آن « که آشکارا نقش های پارسه را به یاد می آورند» آن را یک قالی هخامنشی می دانند ، قالی های گنجینه پازیریک همه از نوع قالی های تصویری هستند که در هنر قالی بافی از ارزش ویژه ای برخوردار است. زیرا هم چون یک تابلوی نقاشی تصویر کاملی را نشان می دهد و برای بافت آن باید نقشه واحد و جامعی را به کار برد ، در حالیکه در بافت قالی های معمولی نقشه یک بخش کوچک کافی است و نقوش قالی از روی این نقشه کوچک تکرار می شود. ( شاهیجانی 1386)
لازم به ذکر است که فن بافندگی محدود به قالی بافی در این دوره نبوده است ، در دوران هخامنشی هنر مندان ایرانی با بافت پارچه های پشمی نرم و لطیف و قالی های پرنقش ونگار مهارت خود را در این صنعت نشان دادند تا آن اندازه که فرشها و پارچه های ابریشمی و پشمی خود را به کشورهای همسایه ایران و کشورهای دوردست صادر می کردند . ( قدیانی 1384)
زمینه وسط فرش پازیریک را 24 ستارة محصور در مربع تشکیل می دهد و در حاشیة آن همین تعداد گوزن به سمت چپ در حرکتند.در حاشیه بیرونی 28 سوار را می بینیم که اسب هایشان در حال حرکت به سمت راست هستند و در 92 شیر دال محصور شده اند .( هینتس، 1387)
هر دسی متر مربع به تقریب 2600 گره دارد و دست های پرکار هنرمند، تا اتمام کار فرش ، در مجموع 000/250 را گره زده اند. پرکارترین قسمت قالی حاشیه پهنی است که با صف سواران بافته شده و یک در میان سواره و پیاده اند. پیادگان افسار اسب را در دست دارند . اسب ها نمد زینی بر پشت دارند که از نظر رنگ و نقش با یکدیگر متفاوت است . ( هاید ماری کخ ، 1385)
مهر سازی:
در کاوشهای باستان شناسای شوش ( کاووش های تپه اکروپل – دمرگان ) گاهی گلوله ای تو خالی و مهره های شمارشی ، لوحه های عددی آغاز عیلامی بدست آمده است. این اسناد و مدارک شکستنی که بیشتر اوقات از گل خام و پخته تهیه شده اند به دلیل اثر چرخشوار مهرهای استوانه ای که بیشترین آنها را آراسته می سازد ، توجه بیشتری را به خود جلب کرده است .
پژوهشهای انجام یافته این امکان را می دهد تا مسیر تحول و پیشرفت از روش نشانه های شمارشی به سوی یک سبک نگارش تکامل یافته ( آغاز عیلام )، دنبال کنیم:
مهره های شمارشی ( استوانه ای کوچک ، تیله ،صفحه مدور ، مخروط کوچک و بزرگ ) معرف واحدهای متفاوت بود و در صورت اعتراض به معامله و یا به منظور رسیدگی و بازرسی گلوله گلی شکسته می شد.
در مرحله دوم ، به منظور تسهیل بازرسی و بررسی محتویات گلوله گلی تو خالی ، دایره ها یی گوناگون یا برشهایی به سطح خارجی آن ترسیم می شد که از تعداد مهره های داخل گلوله خبر می داد.
از این پس، دیگر برای بررسی آنچه در درون گلوله های گلی می توانست وجود داشته باشد ، نیاز به شکستن محفظه مورد نظر نبود و تنها خواندن نشانه های حک شده بر سطح آنها کافی می نمود . به این ترتیب گذاشتن مهره های شمارشی در داخل این گلوله های گلی و نیز خود این گلوله ها بیهوده بود و به کار بردن نشانه های مذکور روی قطعاتی ساده از جنس رس کافی می نموده است. این مرحله پیدایش نخستین الواح با شکلهای مستطیل و گرد است. کلیه این الواح مثل گلوله های گلی دارای یک یا دو اثر استوانی و ارقام است.
این سه مرحله به فاصله نسبتاً کوتاهی به ترتیب جانشین یکدیگر شده است. (قدیانی ،1384)
مارک گریسون در کتاب « چکیده های ایران شناسی » با تاکید براین که مهرها ( یعنی هنر مستظرفه) یک منبع درک شمایل نگاری خاورمیانه است تذکر می دهد که مهرهای تخت جمشید که مجموعه بسیار بزرگ است، این فرصت را فراهم می سازد که رد هنرمندان ( صنعتگران) بیابیم. او اینها را با تولید کنندگان سفال یونانی مقایسه می کند. افراد یا گروههایی در این مهرها شناسایی می گردند که به خواست یک مشتری مهرهایی با سبک ویژه ، با کاربردی ویژه ، یا استفاده در اداره ای ویژه ، تولید می کرده اند.
به طور نمونه ؛ جذابیت مطالعه یک مهر مربوط به استحکامات تخت جمشید در لوح پارسی باستان که به احتمال زیاد از شوش است، تنها در متن آن نیست بلکه ارزش این لوحه به خاطر اثر مهر آن است ، مهری به نام داریوش که چندین بار به الواح تخت جمشید زده شده ، آذوقه مذکور در متن لوحه در شوش تحویل شده و همین نشان می دهد که این پایتخت ، که یک مرکز توزیع بود ، می بایستی دارای بایگانیهایی بوده باشد که متاسفانه هنوز کشف نشده است.
به منظور بازسازی مهر ها باید آنقدر اثر مهرهای مختلف را در کنار یکدیگرنهاد تا به تصویر مهر کامل دست یافت. مهر سازی در خاورمیانه نزدیک باستان نمایشگر موضوعات شناخته شده ، ارابه ، ارباب ، حیوانات و جانوران افسانه ای است .اکثریت قریب به اتفاق به دورةمفرغ متاخر تعلق دارد و مهرهای هخامنشی به شکل استوانه ای، سوسک گونه ها،و... متعلق به دورة هخامنشی است و مهرهایی که از گورستان هخامنشی بدست آمده اند برای متوفی هم کاربرد جواهرات داشته اند و هم تعویذ. ( چکیده های ایران شناسی 77- 1376)
هنر مهر سازی بلافاصله بعد از مجسمه سازی پدیدار گشت و تعداد بیشماری از مهرهای و استوانه ای شکل هخامنشی همان سبک آسوری را پیروی کرده و شاه در حالت شکار شیر یا سوار بر ارابه و یا پیاده تیر کمان به دست که اینها اغلب طرحهای مورد توجه صنعتگران بین النهرین بوده اند . ولی آنچه از دست سازندگان هخامنشی پدیدار گشته آمیخته به یک حالت معنوی وروحانی بوده زیرا شکار شاه اهریمن را و یا حیواناتی را که نماینده کواکب فلکی هستند که منظور تنظیم فصول چهار گانه بوده است. در بسیاری از نقوش شاه در حال شکار گزار است. تعدادی از این مهرها نقش حلقه اهورا مزدا را دارد که بین دو حیوان که هر یک نشان پیامی آسمانی هستند و یا بین دو دیو که خاطره ای از روش باستانی هوریان است. گاهی هم نقوش استوانه ها اشاره به وقایع تاریخی نبرد پیاده نظام ایران با پیاده های تراس و یا ردیف اسرای فنیقی و مصری را نشان می دهد و تاریخ ساخته شدن این مهرها دقیقاً معلوم نیست . گروه دیگر از مهرهای کشف شده که به شکل مهرهای مدور می باشند مسئله هنری بوجود آورده اند یعنی اگر چه بسیار از آنها همان نقوش مهرهای استوانه ای شکل را دارند منتهی با این تفاوت که سبکی مبین سلطنتی بودن آنها باشد دیده نمی شوند و فقط یک پیکر بر آن کنده شده که بدین سبب سبک آنرا مربوط به یونان شناخته اند ( کالیکان ،1385)
جواهر سازی :
اشیاء زینتی از قبیل دست بند ، انگشتر ، سینه ریز ، سنجاق گوشواره ، باز و بند و مجسمه های طلایی و نقره مورد استفاده مردان و زنان آن دوره قرار می گرفته . صنعت جواهر سازی و سوار کردن سنگهای گرانبها روی فلزات معمول بود. علاوه بر آن طبقات ممتاز از ظروف طلا و نقره و تهیدستان از ظروف سفالین بهره مند می شدند ( راوندی 1356)
ظرف های سیمین و زرین ایران باستان بی نظیرند در میان ظرف های فلزی هخامنشی به وفور به دسته های زینتی پر نقش و نگار بر می خوریم ، اشیایی که در دربار شاهی استفاده می شدند آکنده از زیورها و در نهایت زیبایی بودند ( هینتس 1387)
طلا و نقره علاوه بر اینکه در ساختن ظروف به کار می رفته است در تهیه زیور آلات نیز مورد استعمال بسیار داشته مدال لوح های تزئینی که به لباس آویخته یا دوخته می شد و بیشتر طرح بخصوصی را مجسم می کرده که احتمالاً از سبک بابلی ها اقتباس شده بود و این زیور ها روی تمام لباس را می پوشانیده ، مدالهایی که به شکل مشبک تهیه می شدند اغلب تصویر دو شیر را که پشت بهم و در حال غریدن یا خشم هستند و دمهایشان به هم پیچیده و پیکرشان« ضرب در» روی هم قرارداردو تعدادی نیز از شکل شیرهائیکه شاخ و یال دارند درست شده گردن بند و گوشواره هائیکه طرح صنعتگران هخامنشی را داشته باشند بسیار کمیابند : یک نمونه از گردبندی بسیار نفیس که دارای آویزهای بریده و شبیه کارهایی است که در همدان بدست آمده و دیگری رشته بزرگی از آویزهای فلزی و مهره های شیشه ای است که از قبرستان مشهور در شوش کشف شده است . (کالیکان 1385)
اولین قبر هخامنشی که در شوش کشف شد حاوی اشیاء بسیار زیبا از قبیل گردن بند و دست بندهایی که با سر حیوان تزئین شده و گوشواره هایی با دبزنی شکل که در آن بامینایی آبی ، سفید و قرمز کار شده است این طرح در کار جواهر سازی در منطقه مدیترانه نفوذ کرد و فنیقی ها آنرا به مستعمرات خود گسترش دادند. نوع دیگر از گوشواره های هخامنشی که بسیار زیبا و نادر است دارای آویزهایی است که به شکل اسبهائی که در تشریفات از آنها استفاده می شد ساخته شده این گوشواره در آکال گوری بدست آمده و در نوع خود بی همتاست. بازو بند و نوارگردن از تزئیناتی بوده که زن و مرد یکسان از آن استفاده می کرده اند و بازوبندهایی که با سرحیوان تزئین شده در نقوش تخت جمشید بر بازوی اعیان زادگان ایرانی دیده می شدند ( همان )
هنر مینا کاری هخامنشی به زرگران سارماتی بخصوص اهالی نزدیک اروپا بطور عموم انتقال یافت . با اینکه از کارهای نگین دار یامینا نشان نمونه های زیادی در دست نیست ولی دو بازو بند که در گنجینه جیحون بدست آمده که :ساختمان آنها از جثه کامل شیر دالهایی یال و شاخ دار تشکیل یافته که در نوع خود در بین کشفیات قدیم کم نظیرند، فرو رفتگی هایی که روی بدن حیوان تعبیه شده طرح اولیه کارهای نگین گذاری « سارمات» بوده که روی بالها و گردن در فرو رفتگی های کوچک از ورقه نازک ساخته شده بود مینا کاری شده است.( همان)
از نفیس ترین کارهای زرگران هخامنشی دو قبضه خنجر طلاست که از همدان به دست آمده است . دسته آن مزین به دو کله شیر غران است که به سرپنجه جانور هیجان زده ختم می شود . از نظر عدم انعطاف تیغه دو شیار در وسط تیغه آن قرار گرفته است . صاحب آن ظاهراً یکی از پادشاهان یا اصیل زادگان بوده است . اینگونه سلاح را در مواقع تشریفات رسمی به کار می بردند و سلاح مشابه را که در جنگلها به کار می گرفتند از مفرغ ساخته می شد .(احسانی ، 1368)
فلز کاری :
مقارن تشکیل حکومت مادها آهن بیش از پیش در فعالیتهای تولیدی به کار می رود ، شهرها وسعت می یابد و صنوف و پیشه وران هر یک موقعیت خاص پیدا می کند و روی کار آمدن حکومت هخامنشی بیش از پیش وضع طبقات و حدود و قدرت و اختیارات سیاسی و اقتصادی آنها را مشخص نمود .
ظاهراً در ایران از هزارة دوم قبل از میلاد ، یعنی قبل از روی کار آمدن حکومت هخامنشی از طلا و نقره و مس و مفرغ استفاده می کردند و انواع سلاحها و وسایل دیگر از قبیل سپر، جوشن ، ساقبند، خود ، شمشیر ، غلاف شمشیر ، نیزه ، خنجر، زره اسب ، تبر ، مته های قلعه کوب و غیره به دست هنرمندان ساخته می شد.
به طوری که از مفاد لوحه های گلی تخت جمشید بر می آید ، منطقه نیریز یکی از مراکز مهم زره سازی در دورة خشایار شاه بوده است . آثار کشف شده از شوش از قبیل کلنگ ، داس ، خیش ، تبر ، اره، مالبند اسب، دهنه، نعل،... از مفرغ ساخته می شد . نعل اسب را از مس و گاهی از پوستین و موی اسب می ساختند. نعل اسب به صورت امروزی از قرن 2 یا اول ق.م ساخته شده است. ( راوندی 1356)
در مورد صنایع فلزی کاری ، استخراج معادن و ذوب فلزات ، ایران در دورة هخامنشی و قبل از آن از نظر تکنولوژی کشوری پیشرفته بود و کیفیت این کالاها در ایران نسبت به کالا های مشابه ساخت کشورهای دیگر مرغوبتر بوده است .
مورخان معتقدند که مس را اهالی سیلک قبل از مصریان ساخته اند، بطور کلی باید قبول کردکه هنر و صنعت دوران هخامنشی از نفوذ تمدن های مصر، بابل، آشور، کلده ، اورارتو، ماد ، عیلام و یونان متاثر بوده و قسمت زیادی از کارهای هنری و صنعتی تحت نفوذ این تمدنها قرار گرفته است ولی چیزی که همه متفق القول اند این است که ایرانیان تقلید صرف نکرده اند بلکه بنابر ذوق و سلیقه ایرانی خود، تغییراتی در اصل داده و اغلب زیبا تر و ظریفتر ساخته اند(مجله اتاق صنایع ، شماره12)
محمد تقی احسانی در « کتاب هفت هزار سال هنر فلز کاری در ایران » می نویسد: هنر فلز کاری در دورة هخامنشی ، بدون شک ما را با پیدایش نخستین امپراتوری جهان و یکی از سازمان یافته ترین و مقتدرترین دولتها رو به رو می کند. سیاست شاهان هخامنشی که بر مبنای احترام و پاسداری آداب مذهبی و سنن و رسوم هنری هر محل بود موجب پیشرفت هنر و تمدن و اشاعه فرهنگ ایرانی در این دوران شد.
مورخ یونانی«آتنا توس در کتاب خود به نام باشگاه خوراک» از درخت های چناری یاد می کند که تمام اجزای آن در نهایت ظرافت و نفاست از طلای ناب ساخته شده و سر شاخه های آن در تالار بار عام گسترده بود و از تاکهای زرین نام می برد که خوشه های انگور از جواهرات و عقیق در آنها بکار رفته در این تالار وسیع وجود داشته ، که برای سایه افکندن بر تخت شاه هخامنشی بکار می رفتند . تاکهای زرین تالار صد ستون تقلیدی بودند از شیوة تزئینات آشور بانی پال که هر گاه بر تخت خود می آرمید درختی زرین با خوشه هایی از جواهر بر او سایه می افکنده است.
کوروش با تصرف هگمتانه برای حفظ مرکزیت این شهر و بقای حکومت خود سازمانهای اداری و اسناد کشوری را در آنجا مستقر کرد والواح طلای آریارامنه و آرشامه را با دیگر اسناد به آنجا برد.
از همدان اشیاء نفیسی بدست آمده که امری غیر عادی نیست زیرا اکباتان هم پایتخت پادشاهان ماد ، هم محل خزانه خشایار شاه اول و هم پایتخت تابستانی شاهان هخامنشی بوده ( احسانی 1368)
با آنکه شوش در عصر عیلامی ها مورد حملات مکرر سپاهیان آشوری قرار گرفت ، معهذا نظر داریوش این بود که شوش پایتخت زمستانی او باشد . در مجموعه ارگ دولتی او در شوش در حیاط خزانه (حیاط شرقی )اشیاء گرانبها و پارچة های پر بها و زربافت و چیزهای دیگر نگهداری می شد.ولی طلا و نقره و اشیایی که از این دو فلز ساخته شده بوده است در قلعه کاخ قرار داشته است،حفظ می شده است.(همان)
جامهای زرین و سیمین عصر هخامنشی به چهار گروه تقسیم می شوند :
1- جامهایی به شکل سر جانوران معروف به جامهای شاخدار. آنها بر این باور بودند که نوشیدن از ظروفی به شکل جانوران نیرومند نیروی جانور به انسان منتقل می شود . انتهای این نوع ظروف که ساغر نام دارد به کله جانورانی مثل شیر ، ببر ، گوزن نر ، قوچ و اسب ختم می شود .
2- جامهای مزین به دسته ای از تنة کشیده جانوران
3- جامهای ساده بدون دسته
4- جامهای لب تخت
نقش و ترسیم جانوران به صورت برجسته بر بدنة ظروف هخامنشی و معماری تخت جمشید الهامی از هنر اقوام لرستان است هنرمندان هخامنشی آنرا فرا گرفته و به موضوع اصلی هنر ایرانی این عصر بدل کرده بودند( همان)
گنجینه جیحون گنجینه مهم دیگری از هنر فلز کاری در دورة هخامنشی است که علاوه بر اشیاء ذکر شده از سایر مناطق در این عصر پر ارزشترین اثر در میان آثار هنری هخامنشی یعنی گردونه زرینی که به وسیله دو اسب کشیده می شود را در دل خود جای داده است.( احسانی 1368)
در پایان خالی از لطف نیست که بدانیم در میان اشیاء گنجینه جیحون ظروف و زینت آلات به سبک هخامنشی توسط هنرمندان سکایی (وطن اصلی آنها روسیه بوده است) ساخته شد . سکاها از تهیه کنندگان طلا برای مصنوعات هندی و معماریهای هخامنشی بوده اند . سکاها در این دوران طلا را از معادن اورال سیبری بدست آورده و از راه بلخ با صنایع هخامنشی مانند منسوجات ، قالی ، لوازم زرین و سیمین خانه ، زیور آلات گوناگون و اسلحه مبادله می کردند به همین دلیل در گورهای بزرگان سکایی از اشیاء هندی هخامنشی به فراوانی یافت شده است .
منابع :
1- انجمن ایران شناسی فرانسه در ایران ، چکیده های ایران شناسی ، ج21 ، 20 ، نشر دانشگاهی ، 77-1376
2- راوندی ، مرتضی ، تاریخ اجتماعی ایران ، امیرکبیر ، تهران ، 1356 .
3- شاهیجانی ، محمد ، هخامنشی ها تمدن و هنر ، انتشارات تخت جمشید ، 1386
4- قدیانی ، عباس ، تاریخ فرهنگ و تمدن ایران در دورة هخامنشی ، فرهنگ مکتوب ، تهران ، 1384
5- کالیکان ، ویلیام ، باستان شناسی تاریخ هنر در دوران مادی ها و پارسی ها ، ترجمه گودرز اسعد بختیار ، انتشارات پارینه تهران ، 1385
6- گریشمن ، رمان ، ایران از آغاز تا اسلام ، ترجمه معین ، نشر کتاب ، تهران ، 1349
7- مجله اتاق صنایع ، زاوش ، نگاهی به تاریخ صنایع ایران ، شماره 22 ص 103
8- مجله بررسیهای تاریخی ، سامی ، علی ، بافندگی و بافته های ایران ص 2
9- هینتس ، والتر ، داریوش و ایرانیان ، تاریخ فرهنگ و تمدن هخامنشیان ، کتاب اول و دوم ، ترجمه رجبی ، پرویز ، نشر ماهی ، تهران ، 1386 .
10- یابک ، پیر ، یادداشتی دربارة بازسازی ردای هخامنشی ، ترجمه شهبازی ، ع.شاپور ، چاپ در پژوهشهای هخامنشی ص 107 به بعد .
گروه آموزشی تاریخ ناحیه 2 کرمانشاه