نویسنده (یا شاید مترجم ِ) کتاب یادشده - که انبوهی دکتر و پرفسور قلابی و پانترکیستِ باکوساخته آن را تأیید و تصدیق کردهاند تا خدایی نکرده کسی در درستی و ماهیت علمی آن شک و تردیدی به خود راه ندهد! - در این کتاب، بسیاری از واژههای اصیل ایرانی را ترکیتبار و وام گرفته و دخیل از این زبان میانگارد تا بلکه از این طریق برای زردپوستان مغولستانی بهانهای برای فخرفروشی به دیگر فرهنگها فراهم کند! اما جالب است که برای هیچ یک از ادعاهای خود شاهد و مثالی ندارد و نمیتواند ثابت کند و نشان دهد که واژههای مورد نظر او سابقهای در زبان ترکی دارند و در متون نوشتاری آن به کار رفتهاند. جالبتر آنکه هرگاه درجایی نویسندهی باکویی کتاب از شدت رسوایی نتوانسته است ماهیت و اصالت ایرانی یک واژه را به طور کامل پنهان کند، مترجم کتاب - که کاسهی داغتر از آش است و در پایبندی به اصول مسلک خود گوی سبقت را از نویسندهی کتاب هم ربوده است - نظر وی را رد میکند:
از آنجا که برخلاف تصریح متن چیزی دربارهی «تأثیرات متقابل این دو زبان برهمدیگر» در این کتاب نیامده و فقط به تأثیرات فرضی زبان ترکی بر فارسی پرداخته شده است؛ باید پذیرفت که لابد مترجمْ کتاب را بهتمامی، تحریف و جراحی و ناقص کرده است!
نویسنده/ مترجم با نقل مطلب بیربط و بیپایهی فوق گویا میخواهد نتیجهگیری کند که ترکان از زمان «دارا» در شمال غرب ایران صاحب نفوذ و قدرت بودهاند؛ اما حقیقت آن است که دارا شخصیتی اسطورهای است و نه تاریخی و هرچه به دوران و کارنامهی او مربوط است همگی در همین دایرهی اساطیر میگنجد. ضمن آنکه در روایات اسطورهای موجود چیزی دربارهی ایلخیبانان آذربایجان نیامده است و البته همگی میدانیم که رخنه و سیطرهی «زبان» ترکی (و نه «تبار» ترکی، که هیچ مستند و مدرکی ندارد) به شمال غرب ایران در فاصلهی دوران صفویه و قاجار رخ داده است.
حدس شما کاملاً درست است: کاشغری و ابوریحان هرگز چنین گزافههای دروغینی را از قلم خود جاری نکردهاند.
این گفته را بیتردید در نوشتههای بسیاری از پانترکانِ تجزیهطلبی که طبق دستور در پی نفاقافکنی در ایران و ازهمبیگانه جلوه دادن ایرانیان هستند، دیدهاید. منظور سخن فوق آن است که ایرانیان آذربایجانی، به لحاظ هویتی و ملیتی «ایرانی» و یگانه و همتبار با دیگر ایرانیان نیستند بلکه «ترکانی» هستند که به هر دلیلی در محدودهی خاک ایران ساکن شدهاند و جزیی ذاتی از آن آبوخاک نیستند! اما برخلاف این خدعه و دسیسهی رسوا شدهی پانترکان معاند، همهی شهروندان این کشور «ایرانیاند» و به تبار و هویت و ملیت و نظام مشترک و واحدی تعلق دارند و هیچ نیرو و نیرنگی نمیتواند به وحدت و وفاق هزاران سالهی ایرانیان کمترین آسیبی برساند.
نه حاجیف و نه صدها «اف» نادان دیگر تاکنون نتوانستهاند سندی را در اثبات رواج یا کاربرد زبان ترکی در شمال غرب ایران در اعصار پیش از روزگار صفویان (بلکه قاجار) بیابند و نشان دهند. طرح چنین ادعاهای جاهلانه و بیپایهای باوجود اسناد معتبر و خدشهناپذیر زیر، در حکم مشت به سندان کوفتن و عِرض خود بُردن است:
نویسنده یا مترجم کتاب (تمایز این دو باتوجه به دستکاریهای مفصل مترجم در متن اصلی، امکانپذیر نیست!) برای اثباتِ - به خیال خود - نفوذ زبان ترکی به قدیمیترین لایههای زبان فارسی از کاربرد واژههای ترکی مربوط به اعضای بدن در زبان فارسی سخن میگوید و برای نمونه، واژههای «قاش» (ابرو) و «بود» (ران) را ذکر میکند (ص 37)! اما چنین واژههایی در کدام یک از زبانهای ایرانی و از جمله فارسی و گویشهای گوناگون آن به کار میروند؟!!! از این دست مسخرهبازیهای نویسنده/ مترجم بسیار است؛ چنانکه - برای نمونه - در جایی دیگر (ص 61) واژهی ترکی «تُز» (غبار) را جزء لغاتی ترکی داخل شده به زبان فارسی میانگارد؛ اما چنین لغتی هیچ کاربرد و حضوری در زبان فارسی ندارد!
همه ما خیلی وقتها لیستی از کارهایی که باید انجام بدهیم آماده میکنیم. اما درمورد کارهایی که باید از آنها دست بکشیم چطور؟ افراد موفق کارهایی که در زیر عنوان میکنیم را انجام نمیدهند اما این احتمال وجود دارد که شما هنوز انجامشان میدهید. همین امروز تصمیم بگیرید و این عادتها را به لیست کارهای کنارگذاشتنی اضافه کنید.
بی مقصد پیش می روید: افراد موفق برنامه دارند. زندگی آنها جهت و مقصد دارد. هیچوقت بی اراده کاری نمیکنند و بی مقصد پیش نمیروند به امید اینکه بهترینها برایشان اتفاق بیفتد. آنها برای خود هدف تعیین میکنند و بعد برای رسیدن به آن برنامهریزی میکنند. اگر شما از آن دسته آدمهای هرچه پیش آید خوش آید هستید، از این رویکرد دست بکشید و شروع به برنامهریزی کنید.
مدام "من نمی توانم" می گوئید : در حقیقت تنها کسی که می تواند بگوید شما نمی توانید، خودتان هستید. اگر در پس ذهن خود انعکاس این کلمات را می شنوید، آنها را دور بریزید. ایمان شما می تواند کوه ها را جابجا کند و تردیدتان می تواند سر راه شما کوه بسازد. شک داشتن به خودتان، دشمن شماره یک پیشرفت شماست.
تنها زمانی نگرانی درباره توانایی ها و ارزش های فردی خودتان را کنار می گذارید که بدانید چقدر توانایی دارید و اینکه واقعا می توانید. در نهایت تردیدو ایمان شما یک وجه اشتراک دارند، هر دوی آنها می خواهند شما چیزی را باور کنید که قادر به دیدن آن نیستید. فقط باید تصمیم بگیرید که می خواهید کدام یک را باور کنید.
انجام کارها را به فردا می اندازید: انسان های موفق عادت دارند کاری را که آدم های تنبل برای فردا برنامه ریزی می کنند، همین امروز انجام دهند. بزرگترین دشمن بهره وری،این باور غلط است که شاید فردا روز بهتری برای انجام کار باشد. این یک دروغ است.
فردا هم شما همین احساس را خواهید داشت و آن فردای بهتر هرگز نخواهد آمد. مشکل واقعی شما نه توانایی امروزتان بلکه طرز فکرتان است. باید درک کنید که فردایی وجود ندارد و هرگز وجود نخواهد داشت. مطمئن ترین فرصتی که شما دارید همان لحظه ای است که در آن زندگی می کنید. زندگی همین لحظه است.
روزی به جز امروز وجود ندارد. اگر امروز کاری را که دیگران انجام نمی دهند انجام دهید و آنقدر خوش شانس باشید که فردا را ببینید، با توانایی از خواب بیدار می شوید که دیگران از آن بی بهره اند.
به یک فکر بکر لازم دارید: با دست به کاری نزدن به هیچ جا نمی رسید. یک ایده تا زمانی که آن را عملی نکنید هیچ فایده ای به حال شما ندارد. در واقع تا وقتی که آن ایده بزرگ در سرتان جا خوش کرده، ضررش از نفعش بیشتر است. ضمیر ناخودآگاه شما می داند که دارید امروز و فردا می کنید.
تلاشی که برای ایجاد تاخیر در کامل کردن کارهای خود به خرج می دهید، استرس، اضطراب، ترس و معمولا امروز و فردا کردن های بیشتر با به دنبال خواهد داشت. چرخه معیوبی که مرتب بدتر می شود تا زمانی که دست به کاری بزنید. پیشرفت شما با کارهای جدیدی که انجام می دهید مورد ارزیابی قرار می گیرد. اگر عملی در کار نباشد، در واقع هیچ پیشرفتی نمی کنید.
بهانه گیری می کنید : افراد موفق دیگران را مقصر نمیکنند و بهانه نمیآورند و از بدشانسیشان شکایت نمیکنند. آنها مسئولیت کامل زندگی خود را بر عهده میگیرند. آنها میدانند که موفقیت و شکست در دستان خود آنهاست. پس سعی نکنید خود را قربانی جلوه دهید یا بهانه بیاورید.
توقع بیش از حد از خود دارید : هر وقت درگیر پروژه ای می شوید که شما را به حرکت وامی دارد، طبیعی است که از خودتان انتقاد کنید. علت این است که شما برای کاری که در دست دارید، ذوق دارید و دیدگاهی درباره اینکه نتیجه در پایان چه خواهد شد و چه حسی خواهد داشت، در ذهن خود دارید. اغلب بین کیفیت فعلی کارتان و آنچه خودتان انتظار دارید از آب دربیاید، فاصله وجود دارد.
حس شما به شما می گوید که خروجی کار به اندازه کافی خوب نبوده است، تلاش کرده اید خوب از کار دربیاید اما هنوز خوب نیست. همین حس خوبی که نسبت به کارتان دارید از اول شما را درگیر خودش کرده و به همین دلیل است که می خواهید مطمئن باشد. این حقیقت فوق العاده ارزشمند است و به آن علاقه و میل درونی می گویند.
اجازه ندهید وسوسه بهتر شدن از آنچه که هستید، شما را از پیشرفت در راه یادگیری و رشد برای بهترین بودن باز دارد. بالاخره به آنجا خواهید رسید. فقط به کمی تمرین نیاز دارید. اگر هنوز در این مرحله هستید، بدانید که کاملا طبیعی است و مهمترین کاری که می توانید انجام دهید این است که به کارتان ادامه دهید. تنها با تلاش بیشتر است که می توانیدسطح مهارت خود را کامل کنید و فاصله بین حس خوب و کیفیت خروجی کارتان را کاهش دهید.
دست از کار می کشید تا جلوی ضرر را بگیرید: پشتکار، مادر تمام تلاش های مولد شماست. شکست ( کوچک یا بزرگ ) هر روز برای بهترین افراد اتفاق می افتد. قوی ترین و کارآمدترین انسان ها آنهایی نیستند که همواره موفق می شوند بلکه کسانی هستند که بعد از باخت تسلیم نمی شوند. درست در اوج زمانی که حس دست کشیدن از کار به شما دست می دهد، به این فکر کنید که چقدر راه آمده اید و از اول چرا این کار را شروع کرده اید.
اغلب خیلی بیشتر از آنچه فکر می کنید به موفقیت نزدیک هستید. بعضی افراد درست زمانی تسلیم می شوند که تقریبا به هدف رسیده اند درحالی که دیگران برخلاف آنها با تلاش بیشتر از همیشه تا آخرین ثانیه ممکن، بر هدف خود غلبه می کنند.
مدام می گویید: خیلی دیر است:اشتباه است، برای متفاوت بودن و دست به کار جدیدی زدن هیچگاه دیر نیست. این یک امر بدیهی است اما آگاهی لازم است با صدای بلند بگویید: من با بهتر ساختن خودم در حال حاضر، آینده ای بهتر را رقم خواهم زد. این لحظه یک شروع تازه است. شکایت کردن از زمان هدر رفته و فرصت های از دست رفته در گذشته، بی فایده است. شما نمی توانید در این مورد کاری انجام دهید. آینده شما نزدیک است.
آن را دو دستی بچسبید و با خودتان جلو ببرید. زمانی که با یک صخره مانع مواجه شدید، بین نشستن و دست به هیچ کاری نزدن و دست به کار شدن برای پیشرفت بیشتر، گزینه دوم را انتخاب کنید. فکر کنید و اگر مجبور شدید از صخره بالا بروید.
جاهطلبیهایتان را محدود می کنید: افراد موفق باور شگرفی به خود دارند و جاهطلب هستند و استانداردهای بالایی برای زندگی خود در نظر میگیرند. آیا شما خودتان را پایین میکشید؟ اعتمادبهنفستان را از دست دادهاید؟ از اول شروع کنید. برای خودتان اهداف بلندپروازانه تعیین کنید. مهارتها، استعدادها و دستاوردهایتان را به خود یادآور شوید و هر روز به خودتان انگیزه بدهید.
اگر بتوانید از فعالیتهای بیارزش و منفی که انجام میدهید دست بکشید، خود را به موفقیت نزدیکتر خواهید کرد. از انجام کارهایی که میدانید فقط وقتتان را تلف میکند خودداری کنید و شروع به ساخت موفقیتتان کنید.
منابع : مجله موفقیت/
عنکبوت، بیست و نهمین سوره قرآن است که مکی و 69 آیه دارد.
در فضیلت این سوره از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده: هرکس سوره عنکبوت را بخواند به تعداد همه مؤمنان و همه منافقان ده حسنه به او عطا می شود. 1
از امام صادق علیه السلام نقل شده: هرکس سوره عنکبوت و روم را در شب بیست و سوم ماه رمضان قرائت کند، سوگند به خدا که از اهل بهشت خواهد بود زیرا این دو سوره نزد پروردگار از جایگاه بلندی برخوردارند. 2
آثار و برکات سوره
1) درمان همه بیماری ها
از رسول گرامی اسلام نقل شده است: هرکس سوره عنکبوت را نوشته و پس از شستن، از آب آن بنوشد همه دردها و بیماری ها از او زایل می شود. امام صادق علیه السلام نیز فرموده اند: اگر این سوره را بنویسند و آنگاه آن را شسته و از آب حاصل از آن بنوشند تب، سردی و درد از آنها برداشته می شود و از هیچ دردی جز درد مرگ که چاره ای از آن نیست، غمگین نمی شوند و در زندگی به شادی فراوانی دست می یابند. 3
2) جهت آرامش و شرح صدر
نوشیدن آب این سوره موجب شادی دل و شرح صدر می شود و اگر برای افروختگی و حرارت چهره از این آب صورت را بشویند برطرف می شود و اگر هنگام خواب این سوره خوانده شود موجب آرامش و راحتی در خواب می شود. 4
پی نوشت ها:
(1) مجمع البیان، ج8، ص5
(2) ثواب الاعمال، ص 109
(3) تفسیرالبرهان، ج4، ص301
(4) همان
از زمانی که لباس سفید عروس یا کت و شلوار اتوکشیده دامادی را پوشیدید، فقط یک چیز در ذهن داشتید. یک زندگی آرام و خوب با همسری که در رویاهای خود هزاران بار تصویرش را کشیده بودید. میخواستید در دوران میانسالی و پیری همزبان و مونسی داشته باشید. فردی را میخواستید تا در لحظههای تلخ و شیرین زندگی همچون کوهی پشت شما باشد. پس درست از لحظهی تصمیمگیری برای گفتن بله، دلتان میخواست همسرتان از شما حمایت و پشتیبانی کند. خطاهای شما را ببخشد و در پیچ و خم زندگی مشترک دستتان را بگیرد و نگذارد که زمین بخورید.
بدینترتیب شما با نیاز به حمایت و احترام از طرف همسرتان زندگی زیر یک سقف را شروع نمودید. اما حال بیایید کمی با هم صادق باشیم. شما چه انتظاری از همسر یا یگانه حامی خود دارید؟ آیا میخواهید او جلوی همه حتی پدر و مادرش به خاطر دفاع از شما بایستد یا خیر؟
در دو راهی انتخاب
برای رسیدن به پاسخ این س?الات مینشینیم پای صحبتهای نوشین؛ مهندس بیست و شش سالهای که به دلیل علاقه به پیمان؛ همکلاسی دوران دانشجوییاش بار سفر بسته و راهی پایتخت شده است. البته بخت یارم است و نوشین برای دیدن خانوادهاش آمده است مشهد. او که دو سالی است آشیانه عشقش را در تهران روی ابرهای پر از دود بنا کرده است، در مورد حمایت از همسر در مقابل خانوادهاش چنین میگوید: «خوشبختانه تا به حال در شرایطی جدی و خاصی قرار نگرفتهام تا بخواهم از همسرم در برابر خانوادهام دفاع کنم. دوری از شهر و خانوادهام شاید یکی از دلایل این مسئله باشد. به قول معروف دوری و دوستی! اما برعکسش زیاد پیش آمده است که میتوانید از همسرم بپرسید.» با خنده میگویم: «خب، اما اگر مجبور میشدید طرف یکی از آنها را بگیرید، از همسرتان حمایت میکردید یا خانوادهتان؟» نوشین ابروهایش را بالا میاندازد و میگوید: «س?ال سختی است. گمان کنم کاملاً بستگی به موضوع اختلاف دارد. باید ببینم حق با کیست. اما...» مکثی میکند و ادامه میدهد: «اما در مجموع فکر میکنم در چنین مواقعی از خانوادهام حمایت کنم.» از اینکه صادقانه جوابم را داده است، تشکر میکنم. سرش را تکان میدهد و بلافاصله میگوید: «البته من همیشه در برابر دیگران از پیمان تعریف و حمایت میکنم. این کار به او اعتماد به نفس و حس خوبی میدهد و تأثیر این حمایت در نبود او، بیشتر در جمع خانواده و ذهن اطرافیانم باقی میماند.»
در این میان زمان را از دست نمیدهم و از آقا پیمان که تازه از دیدار دوستان مشهدی دوران دانشجوییاش برگشته است، در این مورد میپرسم. همانطور که نوشین گفته، او زیاد در بین دو راهی قرار گرفته است. پیمان به شرح یکی از این شرایط میپردازد: «گاهی باید در مهمانیهای خانوادگی که با اصرار خانوادهام نیز همراه است، شرکت نماییم. در این مواقع اگر نوشین با من هماهنگ نباشد، در یک دوراهی رفتن و نرفتن قرار میگیرم و در اکثر موارد طبق خواسته همسرم عمل میکنم. با این حال تا امروز مورد سرزنش خانوادهام قرار نگرفتهام و رابطه خانوادگیمان خدشهدار نشده است. اما به یاد دارم یکی از اقوامم از خارج از کشور آمده بود و من برای همراهی با او یک برنامه تفریحی راه انداختم، ولی همسرم از آمدن با ما سر باز زد و پافشاریهایم فایدهای نداشت. در این خصوص چون او دلیل منطقی برای نیامدن و بعد غضب بر من نداشت، حق را به خود و خانوادهام دادم و از نوشین گله نمودم.» در آخر از پیمان هم میخواهم راحت نظرش را بگوید، «همسر یا خانواده؟» جواب میدهد: «در بیشتر موارد طرف شخص خاصی را نمیگیرم و سعی در میانجیگری دارم.»
پشتیبانی که نه سیخ بسوزد و نه کباب!
بعد از خداحافظی با آنها، میروم سراغ خانواده سمیرا و محسن. خانوادهای که دختر سه سالهای نیز دارند و نزدیک به پنج سال از روز عروسیشان میگذرد. سمیرا دفتر خاطراتش را ورق میزند و میگوید: «اوایل ازدواجمان، به خصوص در دوران عقد، بین عقاید و خواستههای همسرم و خانوادهام تعارض زیاد پیش میآمد. در این میان ناچار میشدم طرف یکی از آنها را بگیرم. معمولاً از محسن دفاع مینمودم و در غیابش با خانوادهام صحبت میکردم. بطور مثال همسرم اعتقاد داشت نیازی به داشتن یک جهیزیه آنچنانی در شروع زندگی مشترک نیست، اما خانوادهام میخواستند همهچیز عالی باشد. در این زمان بود که مجبور شدم مقابل خواسته خانوادهام بایستم.
اگرچه با گذشت زمان و شناخت بیشتر خانوادهام از همسرم، این جور مسائل هم کمتر پیش میآمد، با این حال گاهی سر موضوعاتی مانند تند رانندگی کردن، ولخرجیهای گاه و بیگاهش یا تربیت فرزند، خانوادهام چیزهایی میگفتند، ولی من همواره طرف همسرم را میگرفتم، حتی اگر او مقصر بود. البته خانوادهام در حضور محسن چیزی نمیگفتند. من هم هر جوری بود سعی میکردم تعادل را برقرار کنم که نه سیخ بسوزد و نه کباب. اما راستش در این میان گاهی خودم بدجوری کباب میشدم!» رو به سمیرا میگویم: «پس حالا که محسن آقا اولویت اولت بوده و هست، به نظرت دیگر چطوری همسران جوان میتوانند از همسرشان پشتیبانی کنند، آن هم در جمع خانواده؟» سمیرا پاسخ میدهد: «چه در حضور و چه در نبود همسر باید حمایت خودمان را از او نشان دهیم.
هر چقدر به همسرمان احترام بگذاریم و برایش ارزش قائل بشویم، به همان اندازه میزان ارزش و احترام او پیش خانواده و دیگران افزایش پیدا میکند. چنانچه جر و بحثی بین من و محسن اتفاق بیفتد، اجازه نمیدهیم آن اختلاف از حریم دو نفرهمان بیرون برود. به نظر من این یکی از راههای حمایت از همسر و جلب اعتماد او است. در واقع با این عمل، علاوه بر پشتیبانی مستقیم و همه جانبه از یکدیگر، حریم خصوصی و رازهای ما نیز حفظ میگردد.» وقتی گفتوگویم با سمیرا تمام میشود، آقا محسن که با دقت خاصی به حرفهای همسرش گوش میداد، میگوید: «میدانید شاید گفتن این جمله زیاد جالب نباشد، اما کاربرد خوبی دارد: همیشه بهترین دفاع حمله است! لذا حمایت مداوم، تعریف در حضور و غیاب همسر و در نهایت اینکه خانواده بدانند من از زندگی و همسرم کاملاً راضی هستم امری است کاملاً ضروری.»
نگاه کارشناسان
آقای مصطفی رشید، کارشناس مذهبی در این خصوص میفرمایند: «حمایت زن و شوهر از یکدیگر در جمع خانوادگی موجب عدم دخالت دیگران در حریم زندگی خصوص آنها میگردد. باید خوب توجه داشت زوجین زمان قرارگیری در جمع خانواده همسرشان بیش از هر موقع دیگری نیازمند پشتیبانی هستند و کمتوجهی به همسر در جمع خانواده ممکن است مقدمه پیدایش کدورت و ناراحتی گردد و فراموش نشود خانمها نیازمند حمایت بیشتری در این شرایط هستند.
همسران بایستی با تدبیر، حمایت خود را نسبت به همسرشان ابراز نمایند تا هم دل همسر خود را بدست آورند و از طرف دیگر اجازه ندهند پدر و مادرشان آزردهخاطر گردند. پس با مدیریت صحیح روابط خود باید محبت و حمایت را نسبت به همسرشان نشان دهند.»
در پایان از خانم ندا رهنمانژاد؛ کارشناس ارشد روانشناسی، در مورد زمانهای بحرانی میپرسم. مواقعی که همسران در بین دو راهی خانواده و همسفر راه عشق خود میمانند. ایشان پاسخ میدهند: «گرچه احترام به خانواده طرفین وظیفه هر زن و مردی است، اما گاهی تأیید رفتارهای غلط خانوادهها و دخالتهای بیجای آنها باعث دلخوری و آزار زن یا شوهر میشود. اگر همسری بخواهد همیشه حق را به خانوادهاش بدهد و به خاطر خانواده خود همسرش را طرد کند یا زیر س?ال ببرد در واقع رابطه زناشویی خود را مورد تهدید قرار داده و کمکم محبت همسر آزار دیدهاش را از دست خواهد داد و باعث میشود همسرش احساس شکست و درماندگی کند و علاقهاش نسبت به او کمتر شود و از او فاصله بگیرد. زن و شوهر باید به همسر خود و خانوادهشان بقبولانند هرکدام جایگاه خاص خودشان را دارند.
چه زن و چه مرد بالغ باید بتوانند بین همسر و خانوادهشان تعادل ایجاد کنند، تعصب را کنار بگذارند و با درک بیشتر و منطق غنیتر رابطه حسنه بین آنها ایجاد کنند. طرفداری بیجا از هر کس که باشد وضعیت او را ضعیف میکند و باعث میشود دیگران به او بیاعتماد شوند. در صورت بروز مشکل از سوی خانواده زن یا مرد عضو همان خانواده (زن یا شوهر) مشکل را حل کند، زیرا هر یک از همسران به خوبی خانواده خود را میشناسند و بهتر میتوانند چارهجویی کنند. اگر زن و مردی نمیتوانند بین خانواده و همسرشان تعادل برقرار کنند و با انصاف و عدالت موضوع را حل کنند در واقع هنوز به بلوغ فکری و عاطفی نرسیدهاند.»
البته خانم رهنمانژاد به شیوههای برتر حمایت از همسر نیز اشاره فرمودند: «همسران جوان در حضور خانوادههایشان باید سعی کنند با احترام بیشتری با یکدیگر رفتار نمایند و حرمت یکدیگر را نزد خانواده و دوستان و.... حفظ کنند. همسرشان را با پیشوند آقا یا خانم صدا بزنند. در برابر جمع (خانواده) به انتقاد و سرزنش از همسرشان نپردازند. در حضور خانواده به همسرخود بیشتر توجه کنند و او را در گفتگوها شرکت دهند. همیشه سعی نمایند نکات مثبت همسرشان را در حضور خانواده بیان کنند. تشویق، تعریف، تأیید و بیان نکات مثبت به طور آشکار یا در جمع خانواده باشد. نکات مثبت همسرشان را بزرگ و نکات منفی او را کوچک بشمارند. این کار اعتماد به نفس همسرشان را بالا میبرد و به او احساس ارزشمند بودن را میدهد. در حضور خانواده به انتقاد از همسرشان نپردازند و با تندی، بد زبانی، لحنی نامناسب و طعنهآمیز با همسرشان صحبت نکنند و انتقاد به طور محرمانه و در تنهایی صورت گیرد. محبت کردن زن و شوهر به یکدیگر صمیمیت را صد چندان میکند. در واقع همدلی و مشورت درباره مسائل نشان دهنده علاقه آنها به یکدیگر است.»
منبع : باشگاه همسران جوان
بررسی آیات و روایاتی که به مسأله چشم زخم اشاره دارند
چنانکه میدانیم معروفترین آیهای که در آن به چشم و آثار مخرب آن اشاره شدهاست آیه 51 سوره مبارکه قلم است که خداوند در این آیه خطاب به رسولخدا صلیاللهعلیهوآله چنین میفرماید: وَ إِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ؛
و آنان که کافر شدند، چون قرآن را شنیدند چیزی نمانده بود که تو را چشم بزنند، و میگفتند: «او واقعاً دیوانهای است.»
در تفسیر این آیه شریفه نظرات گوناگونی از سوی مفسران ارائه شده است؛
چنانکه میدانیم معروفترین آیهای که در آن به چشم و آثار مخرب آن اشاره شدهاست آیه 51 سوره مبارکه قلم است که خداوند در این آیه خطاب به رسولخدا صلیاللهعلیهوآله چنین میفرماید: وَ إِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ؛
و آنان که کافر شدند، چون قرآن را شنیدند چیزی نمانده بود که تو را چشم بزنند، و میگفتند: «او واقعاً دیوانهای است.»
در تفسیر این آیه شریفه نظرات گوناگونی از سوی مفسران ارائه شده است؛
از جمله صاحب تفسیر نمونه چنین می نویسد:
1 - بسیاری از مفسران گفتهاند: منظور این است که دشمنان به هنگامی که آیات با عظمت قرآن را از تو میشنوند، به قدری خشمگین و ناراحت میشوند، و با عداوت به تو نگاه میکنند که گوئی میخواهند تو را با چشمهای خود بر زمین افکنند و نابود کنند! و در توضیح این معنی جمعی افزودهاند که آنها میخواهند از طریق چشم زدن که بسیاری از مردم به آن عقیده دارند و میگویند در بعضی از چشمها اثر مرموزی نهفتهاست که با یک نگاه مخصوص ممکن است طرف را بیمار یا هلاک کند، تو را از بین ببرند.
2- بـعـضـی دیـگـر گـفـتـهانـد کـه ایـن، کـنـایـه از نـگـاهـهـای بـسـیـار غـضـبآلود اسـت مـثـل ایـنـکـه مـیگـوئیم فلانکس آنچنان بد به من نگاه کرد که گوئی میخواست مرا با نگاهش بخورد یا بکشد!
3- تـفسیر دیگری برای این آیه به نظر میرسد که شاید از تفسیرهای بالا نزدیکتر باشد و آن اینکه قرآن میخواهد تضاد عجیبی را که در میان گفتههای دشمنان اسلام وجود داشت با این بیان ظاهر سازد و آن اینکه : آنها وقتی آیات قرآن را میشنوند آنقدر مجذوب میشوند و در برابر آن اعجاب میکنند که میخواهند تو را چشم بزنند (زیرا چشم زدن مـعـمـولا در بـرابـر امـوری اسـت کـه بـسـیـار اعـجـاب انـگـیـز مـیبـاشـد) امـا در عـیـن حال میگویند: تو دیوانهای ، و این راستی شگفتآور است ، دیوانه و مجنون کجا و این آیات اعجابانگیز جذاب و پرنفوذ کجا؟. این سبک مغزان نمیدانند چه میگویند و چه نسبتهای ضد و نقیضی به تو میدهند؟
علامه طباطبایی نیز در تفسیر شریف المیزان فی تقسیر القرآن در شرح این بخش از آیه میفرمایند:
کـلمـه (زلق ) بـه مـعـنـای زلل و لغـزش اسـت ، و (ازلاق ) بـه (مـعـنـای ازلال ، یعنی صرع است ، و کنایه است از کـشـتـن و هـلاک کـردن. و مـعنای آیه این است که : محققا آنها که کافر شدند وقتی قرآن را شنیدند نزدیک بود با چشمهای خود تو را به زمین بیندازند، یعنی با چشمزخم خود تو را بکشند. و مـراد از ایـن (ازلاق بـه ابصار) - به طوری که همه مفسرین گفتهاند - چشم زدن اسـت ، کـه خود نوعی از تاثیرات نفسانی است و دلیلی عقلی بر نفی آن نداریم ، بلکه حـوادثـی دیـده شده که با چشم زدن منطبق هست، و روایاتی هم بر طبق آن وارد شده ، و با این حال علت ندارد که ما آن را انکار نموده بگوییم یک عقیده خرافی است . علامه در ادامه و در یک بحث روایی به دو حدیث از رسول خدا صلی الله علیه و آله در اینباره استناد میکنند و میفرمایند:
در الدرالمـنـثـور اسـت کـه بـخـاری از ابـن عـبـاس روایـت کـرده کـه گـفـت: رسـول خـدا صـلی اللّه عـلیـه و آله وسـلم در تـفـسـیـر آیـه و ان یکاد الذین کفروا فرمود: مسأله چشم زخم حق است و در هـمـان کـتـاب اسـت کـه ابونعیم در کتاب الحلیه از جابر روایت کرده که گفت : رسـول خـدا صـلی اللّه عـلیه و آله وسلم فرمود چشم زخم ، مرد سالم را در قبر و شتر سالم را در دیگ قرار میدهد.
اما در باب اینکه آیا چشم زخم حقیقت دارد یا نه برخی صاحب نظران و مفسران چنین گفتهاند:
بـسیاری از مردم معتقدند در بعضی از چشمها اثر مخصوصی است که وقتی از روی اعجاب به چیزی بنگرند ممکن است آن را از بین ببرد، یا درهم بشکند، و اگر انسان است بیمار یا دیوانه کند.
ایـن مسأله از نظر عقلی امر محالی نیست ، چه اینکه بسیاری از دانشمندان امروز معتقدند در بـعـضـی از چشمها نـیروی مغناطیسی خاصی نهفته شده که کارائی زیادی دارد، حتی با تـمـریـن و مـمـارسـت مـیتـوان آن را پـرورش داد، خـواب مـغـنـاطـیسی از طریق همین نیروی مغناطیسی چشمها است .
در دنـیـائی کـه اشعه لیزر که شعاعی است نامرئی میتواند کاری کند که ازبسیاری سلاح ها ساخته نیست پذیرش وجود نیروئی در بعضی از چشمها که از طریق امواج مخصوص در طرف مقابل اثر بگذارد چیز عجیبی نخواهد بود.
بـسـیـاری نقل میکنند که با چشم خود افرادی را دیدهاند که دارای این نیروی مرموز چشم بودهاند، و افراد یا حیوانات یا اشیائی را از طریق چشمزدن از کار انداختهاند.
لذا نـه تـنـهـا نـبـایـد اصـراری در انـکـار ایـن امـور داشـت بلکه بـایـد امکان وجود آن را از نظر عقل و علم پذیرفت.
در روایـات اسلامی نیز تعبیرات مختلفی دیده میشود که وجود چنین امری را اجمالاً تایید میکند.
در حدیثی آمده است که امیرم?منان علیه السلام فرمود: پیامبر برای امام حسن و امـام حـسـیـن علیهم السلام رقـیـه گـرفت، و این دعا را خواند: اعیذکما بکلمات التامة و اسماء الله الحـسـنـی کـلهـا عـامـة ، مـن شـر السـامـة و الهـامـة، و مـن شـر کـل عـیـن لامـة ، و مـن شر حاسد اذا حسد: شما را به تمام کلمات و اسماء حسنای خداوند از شـر مـرگ و حـیـوانـات مـوذی، و هر چشم بد، و حسود، آنگاه که حسد ورزد میسپارم ، سپس پـیـامـبـر صـلی الله عـلیـه و آله و سـلم نگاهی به ما کرد و فرمود: اینچنین حضرت ابراهیم برای اسماعیل و اسحاق تعویذ نمود.
در نـهـجالبـلاغـه نـیـز آمـده اسـت: العـیـن حـق و الرقـی حـق : چـشـم زخـم حـق اسـت و توسل به دعا برای دفع آن نیز حق است.
ایـن نـیـز لازم بـه یـادآوری اسـت کـه قـبـول تـأثـیـر چـشـمزخـم بـه طـور اجـمـال بـه ایـن مـعـنـی نـیـسـت کـه بـه کـارهـای خـرافـی و اعـمـال عوامانه در اینگونه موارد پناه برده شود که هم بر خلاف دستورات شرع است ، و هـم سـبـب شـک و تـردیـد افـراد نـاآگـاه در اصـل مـوضوع است، همانگونه که آلوده شدن بسیاری از حقایق با خرافات این تأثیر نامطلوب را در اذهان گذاردهاست.
و در انتها تذکر نکتهای که شهید مرتضی مطهری در اینباره بیان کردهاند خالی از لطف نیست. ایشان در کتاب آشنایی با قرآن چنین مینویسند:
چشمزخم، اگر هم حقیقت باشد، به این معنای رایج امروز در میان ما ـ بالاخص در میان طبقه نسوان که فکر میکنند همه مردم، چشمشان شور است ـقطعاً نیست، همان کفار جاهلیت هم به چنین چیزی قایل نبودند، بلکه معتقد بوند که یک نفر وجود دارد و احیاناً در یک شهر، ممکن است یک نفر یا دو نفر وجود داشته باشند که چنین خاصیتی در نگاه و نظر آنها باشد، پس قطعاً به این شکل که همه مردم دارای چشم شور هستند و همه مردم به اصطلاح، نظر میکنند، نیست.
منابع:
تفسیر المیزان، ذیل آیه 51 قلم
تفسیر نمونه، ذیل آیه 51 قلم
tebyan.ne
بفرمایید ادامه مطلب
توت فرنگی عروس و داماد
bride and groom strawberry
برای توت فرنگی داماد اول توت فرنگی رو داخل شکلات سفید که به روش بن ماری آب شده کامل فرو کتید و بعد بزارید خنک بشه..برای کُت داماد دوباره اون توت فرنگی رو به صورت مُورب از چپ و راست داخل شکلات قهوه ای فرو میکنید.
برای توت فرنگی عروس هم فقط توت فرنگی رو کامل داخل شکلات سفید میبرید.
برای تزیین لباس عروس و یا پاپیون داماد شکلات آب شده رو دخل زیپ کیف میریزید و یه سوراخ خیلی کوچیک با قیچی درست کنید و روش به هر شکل که میخواید مُدل بدید.حتی میتونید از مروارید های خوراکی هم استفاده کنید.